قطعاً اکثر صاحبان کسب و کارها به دنبال بازده و سود مالی و یا همان کسب و کار میلیونی هستند، درست است؟ بله البته! واضح و مبرهن است که سود مالی، سلامت هر کسب و کاری است و اغلب سرمایه‌گذاران دوست ندارند مالیات سودشان را بدهند تا بتوانند سرمایه‌هایشان را برای رشد و ترقی بیشتر به کسب و کارشان برگردانند. با این حال، بیشتر صاحبان کسب و کار سردرگم هستند؛ چرا که آن ها مکانیسمی را که در پس عمل "افزایش هدفمندِ سود مالی" است نمی دانند.
بیایید نگاهی کنیم به علم کنونی در مورد رشد بازده مالی سالم در یک کسب و کار میلیونی. در این صورت، ما می توانیم پشت پرده‌ی بسیاری از کسب و کارها را ببینیم که چگونه برای افزایش سود مالی خود عمل می کنند. اما اغلب تعجب می کنیم که چگونه عمل افزایش و گسترش درآمد مالی در میان اغلب صاحبان کسب و کارها، کم درک می شود.
چگونه درآمد مالی خود را برای یک کسب و کار میلیونی افزایش بدهیم؟
در بسیاری از موارد می بینید، بیشتر صاحبان کسب و کارها در پی پول هستند و مستقیماً به دنبال آن می روند. با این حال، به طرز عجیبی دستیابی به آن دشوار می شود! در واقع می توان گفت مشکل برمی گردد به زبانِ ما، عبارت "پول درآوردن" این را می رساند که شما می توانید مستقیماً به دنبال پول بروید و انگار که از این راه بهتر پول کسب می کنید. در حقیقت، الفاظ و واژگان ایراد دارند و بیشتر افراد به اشتباه به دنبال نتیجه مستقیم پول هستند.
برای درک این موضوع می توانید مدل سازی کنید. مثلاً برا پخت یک کیک مشغول می شوید، مواد اولیه را تهیه می کنید و با یک دستور پخت خوب، محصول نهایی تولید می شود. اما پول و بازدهی ها اینگونه عمل نمی کنند. بازده در واقع یک معلول فرعی است و یک نتیجه خالص از یک چیز دیگر.
بیایید به رابطه‌ی "علت" و "معلول" نگاهی بیاندازیم
شما چطور ماهیچه می سازید؟ به باشگاه می روید و تمرین می کنید.
آیا این موضوع که بلند کردن وزنه‌ها ماهیچه می سازد، درست است؟ خیر!
بلند کردنِ وزنه باعث ساخت ماهیچه نمی شود. بلکه این کار رشته‌های ماهیچه‌ای را در هم می شکند، حتی اگر بیش از حد انجام دهید ممکن است به ماهیچه هایتان آسیب بزند. در واقع ساخت ماهیچه در زمانی که شما در حال استراحت بین ست ها هستید رخ می دهد. در این لحظه است که خون بافت های ماهیچه‌ای شما را می سازد و تغذیه می کند تا رشته های ماهیچه ای تان ساخته شود. اینجاست که رشد رخ می دهد و یک ماهیچه بزرگتر و قویتر ساخته می شود.
پس این را در ذهن داشته باشید.
"علت" خوب عمل کردن. معلول ساخته شدنِ ماهیچه بود.
بنابراین باید گفت عملی که انجام می دهید نتیجه‌ی مطلوب را نمی دهد. عمل عکس آن یعنی (استراحت کردن) باعث ساخت ماهیچه می شود. ساخت ماهیچه در واقع معلول جانبیِ بلند کردن وزنه هاست.
به مثال دیگری توجه کنید
اگر شما مته ای را بگیرید و با آن را به دیوار فشار دهید، این یک "علت" است. معلول آن سوراخی خواهد بود که در دیوار ایجاد می شود. شما در دیوار سوراخ ایجاد نمی کنید. این فقط یک مثال درست و خوب بود برای توضیح "علت" و "معلول". در واقع شما در حال انجام یک سری کار هستید که نتیجه آن باعث ظهور یک سوراخ در یک دیوار می شود.
یک تفاوت خیلی ظریف (ولی خیلی واضح) در تمام این موقعیت ها وجود دارد.
افراد خبره و ماهر متوجه این تفاوت ها می شوند
برای داشتن یک کسب و کار میلیونی، بیشتر صاحبین کسب و کارها متوجه این تفاوت نمی شوند. آیا می خواهید برای تولید سود مالی بیشتر خبره شوید؟ پس باید متوجه این تفاوت ها در کسب و کارتان شوید.
بیشتر صاحبان کسب و کارها می خواهند فروش بیشتر، مشتریان و مصرف‌کنندگان بیشتری داشته باشند. در واقع گمان می کنند که از این طریق پول زیادی به دست می آوردند. اما هر یک از این ها یک نتیجه‌ی نهایی بوده و "معلول"ِ نظریه‌ی "علت و معلول" است.
بررسی "علت های" افزایش سود مالی در کسب و کارها
در برقراری شرایط مطلوب و ایجاد ساختارهای درست برای کسب درآمد بیشتر در کسب و کارها یک راز وجود دارد.
با توجه به اینکه موفقیت و حصول ممکن است برعکس عمل کند؛ پس شما باید به عقب برگردید، به نتیجه و بازدهی که انتظارش را داشتید (معلول) فک کرده و ببینید نتایج دلخواهتان چطور بدست آمده است (علت). بدین ترتیب در می یابید که شرایط و ساختارهای ایده‌آل در هر فرآیند کدامند. مخصوصا روند و فرآیندی که در آن نیازمند یک نتیجه‌ی خاص هستید. سپس، وقتی روند کار به درستی صورت گرفت، شرایط مطلوب و مورد انتظار تبدیل می شود به یک حاصل. فکر کردن به آن مثل فکر کردن به یک دومینوی بزرگ است. وقتی زنجیره‌ی دومینو را آغاز می کنید، یک چیز باعث هدایت چیزهای دیگر می شود و دومینوها طبق انتظارتان می‌افتند. این اتفاق به دلیل شرایط دومینوها رخ می دهد.
شما از قبل می دانید که دومینوی اول روی دومی می‌افتد و دومی روی سومی تا الی آخر؛ در این میان، یک مسیر با کمترین مقاومت وجود دارد و این مسیر هدفمند است. تصور این است که محتمل ترین نتیجه این باشد که دومینوها به ترتیب درست فرو بریزند. شما باعث ریختن همه‌ی دومینوها نمی شوید. شما فقط آن ها را در ساختار درست قرار می دهید. اکنون آن ها با کوچکترین ضربه به حرکت در می‌آیند. این کار، دومینوها را می اندازد و نتیجه‌ی مورد نظر حاصل می شود. درست مانند قبل یک تفاوت ظریف اما واقعی وجود دارد.
شما دومینوها را نیانداخته‌اید بلکه فقط شرایط مطلوب را فراهم کردید تا آن ها در لحظه‌ی مناسب بیافتند. افتادنِ دومینوها یک نتیجه بود. آن ها به عنوان یک معلول جانبی افتادند. دومینوها در نتیجه‌ی شرایطی که شما ایجاد کردید و حرکت اولیه تان فرو ریختند. "علت" چیدن دومینوها و حرکت اول شما بود و "معلول" افتادن دومینوها بود.
اما برای کسب درآمد بیشتر دقیقاً چه اتفاقی افتاد؟
از آنجایی که شما یک نتیجه می خواهید و آن هم کسب درآمد در کسب و کارتان است؛ پس می توانید از یک روش قابل پیش‌بینی برای رسیدن به نتیجه‌ی مورد انتظار و واقعی استفاده کنید. پس می توانید چنین الگویی برای کسب درآمد بیشتر در کسب و کارتان نیز ایجاد کنید.
در این جا، نتیجه‌ی ایده‌آل ما سود مالی است. خبر خوب این که سود مالی و کسب درآمد بیشتر مثل افتادن دومینوها است. سود مالی می تواند برعکس طراحی شود. چرا که کسب درآمد بیشتر در اینجا "معلول" است. پس اگر کسب درآمد بیشتر "معلول" است، پس "علت" کدام است؟ "علت" در اینجا تولید بازده ایجاد و ساختِ پل‌های ارزش است.
یک پل ارزش برای کسب و کار میلیونی دقیقا چیست؟
دو جزیره را تصور کنید. اولی "جزیره‌ی حال" نام دارد و دومی "جزیره‌ی آینده". مشتریِ احتمالیِ شما می خواهد از "جزیره حال" خود به "جزیره آینده" برود. کار شما ساختن یک پل بین این دو جزیره است. این پل نمایانگرِ ارزش و بهایی است که به مشتری خود می دهید تا او را از جزیره اول به جزیره دوم ببرید، برای همین پل ارزش نامیده می شود. به یاد داشته باشید که مشتری احتمالی شما دوست دارد در جزیره آینده‌ی خود باشد. پس پل ارزش، مشکلی مستقیم و خاص را که در حال حاضر وجود دارد حل می کند. این پل، مشتری شما را از مکان حاضر به مکان آتی می برد، به جایی که او می خواهد برود.
در دنیای واقعی، این شبیه چیست؟
فراموش نکنید که در شرایط گوناگون ایجاد پل ارزش با یکدیگر فرق دارد. تصور کنید که در "جزیره حال" دهانتان خشک است و در جزیره‌ی بعدی احساس تازگی در دهان خواهید کرد. پل ارزش در اینجا یک بسته آدامس خواهد بود.
آیا موقعیت اورژانسی است؟ خیر. اگر شما درست همان لحظه آدامس نداشته باشید می توانید صبر کتید تا بعد. پل ارزش در این موقعیت زیاد اهیمتی ندارد. در شِمای بزرگ زندگی اگر درست همین لحظه آدامس نداشته باشید حالتان خوب خواهد بود. پس فقط مقدار کمی پول بابت یک بسته آدامس می دهید تا خود را در "جزیره آینده" تان بیابید (جایی که دهانتان خنک خواهد بود). حال بیایید یک سناریوی دیگر را تصور کنیم:
تصور کنید ک در "جزیره حال" یک مشکل قلبی و در "جزیره آتی" دیگر این مشکل را نخواهید داشت. در اینجا پل ارزش، نقش یک عمل جراحی قلب باز را دارد. پس این یک موقعیت اورژانسی است. زندگی شما در خطر است و شما فوراً به عمل نیاز دارید. همچنین به یک متخصص خبره برای این کار نیاز است که کم پیدا می شود. این یعنی پل ارزش در این سناریو بسیار مهم است. بسیار حیاتی و ارزشمند. پس خوشحال می شوید که به یک جراح برای اینکه شما را به جزیره آتی برساند پول بدهید و مشکل قلبی تان برطرف شود.
برای ساخت پلِ ارزشِ خودتان کافی است که این کارها را بکنید:
- مشتریِ ایده‌آل خود را تعریف کنید
- "جزیره حال" یعنی مشکل او را بفهمید
- در مورد "جزیره آینده" اش یعنی چیزی که می خواهد اطلاعات کسب کنید
- پل ارزش را بسازید یعنی به دنبال راهکار باشید، و کم کم از مشتری احتمالی بازخورد بگیرید
مراحلی که در بالا گفتیم توضیح می دهد که چگونه با تولید و عرضه محصولات یا خدمات خوب و عالی در جهت رفع مشکلات مشتریان خود موفق تر عمل کنیم.
به جرات می توان گفت بیشتر استارت‌آپ ها شکست می خورند زیرا این مراحل را نادیده می گیرند. موسس یک کسب و کار، کار خود را بر اساس یک ایده‌ی پر شور و حرارت شروع می کند. آن ها آن را یک شبه شروع به ساخت می کنند؛ بعد از سه سال، وقتی که می فهمند کسی نمی خواهد بر روی این پلِ ارزش راه برود؛ سعی می کنند آن را بفروشند. داشتن شور و حرارت به تنهایی برای ساخت یک پل دارای ارزش کافی نیست. حتی گاهی شرکت های موجود نیز ممکن است یک محصول جدید را بدون توجه به ارزش های موجود، تولید کنند و کارشان به بن بست برسد. همچنین لازم است بدانید اغلب کسب و کارها به دلیل داشتن یک برگ برنده می توانند به سود مالی پی در پی دست یابند. اما باز هم آن ها پل‌های ارزش را درک نمی کنند و در اینده ای نه چندان دور با شکست در کسب و کارشان موجه می شوند.
ایجاد یک کسب و کار میلیونی پیرامون یک پل ارزش
یک پل ارزش آنقدر مهم است که به محض داشتنش می توانید از آن به عنوان یک شالوده برای ساخت کسب و کاری میلیونی و موفق بهره ببرید.
در این راستا یک پیجِ خوب فروش، یک وبسایت معتبر و پربازدید و یک دیجیتال مارکتینگ خوب به وضوح توضیح می دهد که پل ارزشِ شما چیست. در مورد مشتریان احتمالی تان قبل و بعد از داشتن پل ارزش صحبت کنید و آنگاه فروشتان را به جلو سوق خواهید داد.
حال برای ایجاد یک کسب و کار میلیونی باید از خودتان بپرسید، آیا می توانید یک پل ارزش بسازید که وضعیت مشتریان احتمالی‌تان را بهبود بخشد؟ (آن ها را ثروتمند تر، سریعتر، آرامتر، قویتر، زیباتر و... کند)
اگر چنین شود شما پول بیشتری تولید خواهید کرد. در این صورت یک پل ارزشِ محکم می تواند قلبِ یک کسب و کار میلیونی و پربرکت باشد.
راز واقعیِ افزایش سود مالی در کسب و کار میلیونی
در اینجا باز برمی گردیم به موضوع علت و معلول. اگر معلول نهایی همان بازده کسب و کارتان باشد، علت، ایجاد پل‌های ارزش برای مشتریان آینده‌ی شماست. تولید و افزایش سود مالی معلول جانبیِ ایجادِ پل ارزش است. این یک طرز فکرِ ساده است. با این حال، بیشترِ صاحبان کسب و کارها این چنین به موضوع نگاه نمی کنند. آن ها نمی دانند که می شود شرایط مطلوبی برای ایجاد پل های ارزشِ هدفمند ایجاد کرد.
این چنین است که قوی ترین کسب و کارها سود مالی و درآمدی قابل پیش‌بینی دارند. با پیشرفت از یک سطح به سطح دیگر باید دو چیز دیگر را در نظر گرفت:
- توزیع و اتوماسیون
به این ترتیب می بینید که یک کسب و کار میلیونی و موفق دارای مواردی از قبیل موارد ذیل هستند:
- پل یا پل های ارزش محکم
- شیوه‌ای برای توزیع پل های ارزش به گروه زیادی از مردم
- تکنیک های خودکارِ کسب و کار که دو وظیفه بالا را انجام می دهند
