در اوایل سال 2011 دنیا با پدید آمدن رسانههای اجتماعی متحول شد. در واقع رسانه های اجتماعی برای بهتر کردن اوضاع زندگی بشر پدید آمده و پا برجا ماندند. چند سال پس از اینکه مارک زوکربرگ فیسبوک را ایجاد کرد، معترضان بسیاری برای حمایت از جنبش بهار عربی در این رسانه جمع شدند. وقتی جنبش مصر دسترسیِ مستقیم به رسانههای اجتماعی را بلاک کرد، معترضین فورا پیام های حمایت منتشر کردند. در واقع وجود رسانه های اجتماعی در زندگی بشر را می توان یک قدرت دموکراتیک بزرگ در زندگی بشر دانست. اما این قضیه مربوط به مدت ها پیش است.
رسانه های اجتماعی راه حل مشکلات
تکنولوژی تا سال 2019 بسرعت پیشرفت کرد و مفهوم رسانه های اجتماعی به طور چشمگیری با تغییر روبرو شد. فیسبوک هنوز تحت تاثیر بحران کمبریج آنالیتیکاست و ترس از دستکاری وجود دارد. توییتر نیز مجبور است با قلدری و آزار آنلاین مبارزه کند. از طرفی دیگر، خودِ اعضای بنیانگذار رسانه های اجتماعی در مورد اعتیاد و استثمار آنلاین نیز نگران هستند.
سوال ما این است که چگونه می توان آنچه را که رسانههای اجتماعی خاص ایجاد کردند؛ اصلاح کرد و اشتباهات دههی اخیر را فهمید؟ رسانههای اجتماعی با تمام کاستیهایشان یک راه قدرتمند و منحصربه فرد برای ایجاد ارتباط جهانی اند. این شبکه ها، تریبونی برای همه هستند که در آن می توان ایدههای ناب را شکوفا کرد و بحث های واقعی داشت. بنابراین باید گفت رسانههای اجتماعی می توانند به نوبه ی خود یک راه حل باشند و نه فقط بخشی از یک مشکل. اما برای استفاده صحیح و هدفمند از این شبکه ها بیش از پیش تغییراتی در این زمینه لازم است.
لایک در شبکه های اجتماعی
در سخنرانی TED در سال 2019، جک دورسی مدیرعامل توییتر مطلب جالبی گفت: " اگر مجبور بودم توییتر را دوباره راه اندازی کنم، زیاد به تعداد فالوورها یا لایک ها اهمیت نمی دادم. حتی شاید "لایک" را هم ایجاد نمی کردم..."
تقریبا از همان ابتدا، پلتفرم های اجتماعی برای این طراحی شدند که کابران شناخته شوند. از همان ابتدا تا به امروز "تعداد فالور" های توییتر، اینستاگرام و فیسبوک از همه بیشترند. آنچه در این شبکه ها از همه مهم تر است، اولویت کابران خواهد بود. پس تمام این مدت به ما چنین تلقین شده که فکر کنیم آنچه لایکش بیشتر است بهتر است.
عملکرد لایک ها نیز بدین گونه است. این شمارشگر کوچک لایک ها که در زیر هر پست هست ما را به دیدن پست تشویق می کند. هدف ضمنی در پس شبکههای اجتماعی همین لایک ها و تاییدهای ویروسی است.
لایک از دیدگاه کسب و کارها
اگر از دیدگاه یک کسب و کار که نگاه کنیم، فهم این مسئله اصلا سخت نیست. تلاش برای جذب فالوور و لایک کاربران را به گذراندن وقت بیشتر در فضای مجازی ترغیب می کند. این یعنی تعداد بینندگان بیشتر، آگهیهای بیشتر و در نتیجه سود بیشتر برای پلتفرم ها. مشکل این است که این مسئله به نوبه ی خود انواع اختلالات و انحرافات را ایجاد کرده است.
آنچه که لایک و فالوور بیشتر جذب می کند، در واقع چیزی است که باعث تحریک و شگفتی می شود. مدل لایک، به جای رواج بحث واقعی و تبادل نظر، کاربران را به تحریک تشویق می کند. آنچه ما میبینیم یک تحلیل متعادل از یک سوژه نیست بلکه یک بخش بسیار کوچک و احساسی از آن است- همان اتاق پژواک تمثیلیِ رسانهها.
این ممکن است "برای رسانهها خوب" بنظر برسد. اما بازی آخر چیز دیگری می گوید. وقتی رسانههای اجتماعی به احساسات گرایی تقلیل می یابند، اعتبار خود را از دست می دهند. کاربری که به دنبال یک ارزش است، در پیِ چیزی بیش از لایک و فالوور بیارزش است و اگر در صفحه ی دنبال شده به خواسته اش نرسد؛ آخر سر به صفحه ای دیگر می رود. به این استعاره توجه کنید: می توانیم به تیترهای جذاب روی جلد تبلیغ های سوپرمارکت ها نگاهی بیاندازیم. در اصل ما وقت و پول خود را صرف تبلیغاتی می کنیم که به آن ها اعتماد داریم و رسانههای اجتماعی نیز چنین هستند.
تنظیم مجدد اولویت ها در رسانه های اجتماعی
البته لزوماً هم اینطور نیست. رسانههای اجتماعی حتما نباید باعث اشتراک گذاری های تکانشی یا تحریک شوند. بنابراین ما با آغاز یک جنبش و حرکت را در مسیری کاملاً متفاوت روبرو شده ایم.
برای مثال اینستاگرام را در نظر بگیرید که به دنبال این است تا تعداد لایک ها را پنهان کند. کانادا نیز تلاش می کند آیکن قلب را از پست هایش بردارد و نمی گذارد فالورها تعداد لایک ها را بدانند.
با این کار کوچک، روش ارزش یافتن پیجها تغییر می کند و محتوای یک پیج از عکسالعمل دیگران مهم تر خواهد شد. از طرفی دیگر، چیزهای پیش پا افتاده و عوام پسند به مشغولیت های معنادار تبدیل می شوند. کاربران همچنین گفتند که اینستاگرام در تلاش است تا تعداد فالوورها را نیز پنهان کند و این یک راه قدرتمند دیگری برای سرکوب احساسات گرایی و استاندارهای پوچ و واهی است.
پس اولویت ها در شبکه های اجتماعی چیست و چگونه آن را اجرا کنیم؟
در اینجا، مدیرعامل اجراییِ توییتر اصرار دارد برای اینکه رسانههای اجتماعی یک عملکرد کاملاً متفاوت داشته باشند باید بلکه مکانی باشد برای جستجوی اطلاعات خاص با ارزشی واقعی نه مانند یک سوراخ موش باشد برای حرکات بیفکرانه! این مهم در وهله ی اول با دوباره توجیه کردن این که چگونه و چه چیزی را فالو می کنیم آغاز می شود. در حال حاضر کابران، کاربران دیگر را فالو می کنند- شبکههای اجتماعی این چنین پدید آمدند. ولی چه می شد اگر هدف چیزی غیر از دنبال کردن علایق خاص و جامعههای خاص می بود؟
و اگر می توانستیم توییتر را بازکنیم و فوراً از آخرین اخبار و اطلاعات آگاه شویم، بجای اینکه خودمان را درگیر جنجال های سایبری کنیم یا بخاطر چیزهای بیاهمیت آشفته شویم. به همین دلیل، دورسی به "یک تغییر عظیم و اساسی" معتقد است. از نظر او باید از یک جانبداری ساده از یک اکانت به سمت جهت گیری و جانبداری از یک موضوع، عقیده و علایق حرکت کرد. با این روش کاربران به دنبال کردنِ علایقشان، هشتگ ها، گرایشات و جوامع علاقه مند و متهعد می شوند؛ نه فقط دنبال کردنِ افراد! متاسفانه ما هنوز به این نرسیدهایم. ولی راهاندازی مجدد این رسانه ها نوید بخش خواهد بود.
رعایت اعتدال در شبکه های اجتماعی
راهی که باید برویم این است که اشتباهات گذشته را دیگر تکرار نکنیم. مهم ترین اشتباه اصرار بر این است که گفتگوی خام و فیلترنشده خوب است و اینکه ارتباطِ دموکراتیک آن است که بگذاریم هر که هر چه می خواهد بگوید. اما این موضوع که بحث بر سر یک دفاع بزرگ از آزادی بیان است یا در موردِ گریز از شبکههایی که در پی گسترش، بدون افزایش ارزش هستند، اصلا اهمیت ندارد. چرا که این رویکرد دیگر موثر واقع نخواهد بود.
در اینجا بازهم نشانهای از اصلاح و امید وجود دارد. برای استارترها، تکنولوژی پیشرفت کرده است. با اینکه هنوز تا کامل شدن راه زیادی هست، اما خوشبختانه الگوریتم های فیسبوک که بر محور هوش مصنوعی ایجاد شده اند، برای شناسایی محتواهای مسموم و گمراه کننده در حال پیشرفت هستند. در توییتر نیز، 38% توییت های توهین آمیز توسط این الگوریتم ها شناسایی شده و برای افراد فرستاده می شوند تا مورد بررسی و اصلاح قرار بگیرند. هر چند که این میزان اصلاحات هنوز کافی نیست اما باید گفت یک سال پیش این رقم صفر بود. بدون شک مدل انسانی مهم تر از این اعتدال ماشینی است. من اینجا در مورد یم تیم روبه رشد بازرسین و کسانی که محتواها و اطلاعات را چک می کنند سخن نمیگویم. چرا مهم است ولی با توجه به اینکه روزانه 100 میلیون عکس و ویدئو در حال آپلود شدن در اینستاگرام هستند، این امر باز هم کافی نخواهد بود.
فعالیت گروه ها در شبکه های اجتماعی
این گروههای کوچکِ خود گزیده و خود تعدیل شده بسیار قدرتمند بوده و در درازمدت پایدار هستند و روزانه در شبکههای اجتماعی در حال زیاد شدن خواهند بود. تنها در سال گذشته تعداد اعضای فیسبوک، با 1.4 میلیارد کاربر، 40% افزایش داشته - بیش از نیمی از حجمِ پایهی کاربران فیسبوک- که هر ماه از گروهها استفاده می کنند.
گروهها همچنان فعالیت می کنند زیرا یکمفهومی در جامعه و مسئولیت مشترک هنوز وجود دارد. آنها مردم را با علایق مشترک گرد هم جمع کرده و برای بحث و گفتگویی هدفدار- حتی اگر بحث سر فصل آخر یک فیلم باشد- مجذوب خود می کنند. بسیاری از گروههای بستهی فیسبوک حتی فراتر نیز می روند، به این ترتیب که اعضا را با دقت بررسی می کنند و در نهایت مدیرانی برای کنترل بحث ها و فیلتر کردن محتواها بکار می گیرند. نتیجه این امر یک تجربه و آزمون سازمان دهی شده و بسیار ارزشمند می شود.
رشد پلتفرم ها در شبکه های اجتماعی
در ورای گروهها، رشد و ترقی پلتفرم های پیغام رسان نیز نشان دهندهی یک آیندهی صمیمی و انسانی برای رسانههای اجتماعی خواهد بود. پنج برنامه ی پیغام رسان اصلی- واتساَپ، فیسبوک مسنجر، ویچت، QQ و اسکایپ- هرماه شامل 5 میلیارد کاربر فعال هستند. این کاربران بدون اینکه حتی بدانند با آسودگی در حال ترسیم فضاهای مخصوص خود در دنیای اجتماعی هستند. اینجا، مسئولیت، انسانیت و احترام متقابل- چیزهایی که اغلب در شبکههای اجتماعی کمبود آن ها حس می شود- در اولویت قرار دارند. در این پلتفرم ها اعضا همدیگر را می شناسند، یا اگر در زندگی واقعی همدیگر را نمی شناسند، در فضای مجازی می شناسند و از این کنش متقابل ارزش واقعی کسب می کنند.